|

پرواز ۱۰ثانیه‌ای، ۱۵۴ قربانی

کدام اشتباه، مرگبارترین سانحه هوایی اسپانیا را رقم زد؟

کدام اشتباه، مرگبارترین سانحه هوایی اسپانیا را رقم زد؟

پرواز ۵۰۲۲ روایت تکان‌دهنده زنجیره‌ای از خطاهای انسانی، فشار روانی و هشدار خاموشی است که به یکی از مرگبارترین سوانح هوایی اسپانیا منجر شد.

کن نیوز|  آنا استفانیدس خودش را برای یک هفته تعطیلات رؤیایی در جزایر قناری آماده می‌کرد. او که از سوئد به اسپانیا آمده بود، قرار بود با دوستانش در گرمای دلپذیر گرن کاناریا دیدار کند. در کابین هواپیما، جنب‌وجوش و هیجان مسافران برای فرار از گرمای خفه‌کننده ماه آگوست مادرید موج می‌زد. همه بی‌صبرانه منتظر پرواز بودند. آنا به یاد می‌آورد: «همه منتظر بودند و می‌خواستند زودتر راه بیفتند.» او نمی‌دانست که این انتظار، آغازی بر تلخ‌ترین خاطره‌ی زندگی‌اش خواهد بود.IMG_۲۰۲۵۰۸۱۹_۱۱۵۰۳۶

در ساعت ۲:۱۴ بعدازظهر روز ۲۰ آگوست ۲۰۰۸، پرواز شماره ۵۰۲۲ شرکت هواپیمایی اسپن‌ایر (Spanair) پس از یک ساعت تأخیر، سرانجام در حال حرکت به سمت باند فرودگاه باراخاس مادرید بود. ۱۷۲ سرنشین، شامل ۱۶۶ مسافر و ۶ خدمه، در هواپیمای مک‌دانل داگلاس MD-82 آماده می‌شدند تا سفری دو ساعت و پنجاه دقیقه‌ای را به سمت جنوب آغاز کنند. اما دقایقی بعد، این هواپیما در یکی از مرگبارترین سوانح هوایی تاریخ اسپانیا، با سقوط در کنار باند فرودگاه، به تلی از آهن‌پاره تبدیل شد.

این فاجعه که به مرگ ۱۵۴ نفر انجامید، نه تنها اسپانیا را در شوک فرو برد، بلکه پرسش‌های جدی درباره‌ی زنجیره‌ای از خطاهای انسانی و نقص‌های فنی پنهان مطرح کرد که دست به دست هم دادند تا یک فاجعه رقم بخورد.

داستان پرواز ۵۰۲۲، روایتی از فشارهای پنهان، تصمیمات شتاب‌زده و یک زنگ هشدار خاموش است که می‌توانست جان ده‌ها انسان را نجات دهد.

یک روز گرم و یک تأخیر دردسرساز

فرماندهی پرواز بر عهده‌ی کاپیتان آنتونیو لونا، خلبان سابق نیروی هوایی اسپانیا با ۹ سال سابقه در اسپن‌ایر بود. کمک‌خلبان، فرانسیسکو مورت، جوانی بود که تنها یک سال و نیم از پیوستنش به این شرکت می‌گذشت. باوجود تأخیر یک ساعته، آن‌ها امیدوار بودند که بتوانند در طول مسیر، زمان از دست رفته را جبران کنند.

آماده‌سازی برای تیک‌آف یکی از شلوغ‌ترین و حساس‌ترین لحظات برای خدمه پرواز است. آن‌ها باید چندین چک‌لیست را با دقت مرور کنند تا از تنظیم صحیح همه چیز، از قدرت موتورها و ترمزها گرفته تا سیستم تهویه و سطوح کنترلی بال‌ها، اطمینان حاصل کنند. در ساعت ۲:۲۳ بعدازظهر، کمک‌خلبان مورت که کنترل هواپیما را در دست داشت، قدرت موتورها را افزایش داد و هواپیمای MD-82 با سرعت روی باند ۳۶ چپ شروع به حرکت کرد.

V1 سرعتی است که پس از آن، توقف پرواز روی باند دیگر ممکن نیست

آنا استفانیدس که در میان مسافران بود، دلشوره‌ی عجیبی. او با خود فکر می‌کرد این باند چقدر طولانی است و چرا هواپیما از زمین بلند نمی‌شود. در همین لحظات، در کابین خلبان، کاپیتان سرعت را می‌خواند: «۱۰۰ نات...V1...روتیت». V1 سرعتی است که پس از آن، توقف پرواز روی باند دیگر ممکن نیست. درست در لحظه‌ای که کمک‌خلبان دماغه هواپیما را بالا کشید تا از زمین جدا شود، صدای زنگ هشدار در کابین پیچید.

هواپیما به سختی از زمین بلند شد، اما بلافاصله به سمت راست منحرف شد. کمک‌خلبان تلاش می‌کرد با افزایش قدرت، کنترل را به دست آورد، اما بی‌فایده بود. هواپیما که تنها به ارتفاع ۴۰ پایی (حدود ۱۲ متر) رسیده بود، کنترل خود را کاملاً از دست داد. آنا به یاد می‌آورد: «وقتی بالاخره بلند شدیم، همه چیز ناگهان به سمت راست رفت و بعد فقط صدای جیغ و برخورد را شنیدم.» او دستانش را روی سرش گذاشت و در خودش جمع شد. «با خودم فکر کردم این آخرین سفر من است. زندگی خوبی داشتم. فکر کردم حالا می‌میرم.»چند ثانیه پس از برخاستن، پرواز ۵۰۲۲ با شدت به بستر رودخانه‌ای در کنار باند فرودگاه برخورد کرد.IMG_۲۰۲۵۰۸۱۹_۱۱۵۱۰۶

 

دُم هواپیمای پرواز ۵۰۲۲، خیلی جلوتر از منطقه اصلی لاشه هواپیما، پیدا شد.

وقتی مظنون‌های همیشگی بی‌گناه بودند

عملیات امداد و نجات بلافاصله آغاز شد، اما صحنه دلخراش بود. لاشه‌ی هواپیما تا مسافتی حدود یک کیلومتر پرتاب شده بود. در این میان، تنها ۱۸ نفر به طرز معجزه‌آسایی زنده ماندند. آنا استفانیدس یکی از آن‌ها بود. او که هنوز به صندلی‌اش بسته شده بود، خود را در آب یافت. «وقتی به هوش آمدم، ابتدا سکوت بود...بعد فهمیدم که نمرده‌ام.» او با وجود جراحت شدید پایش، توانست خود را به کنار آب برساند و توسط نیروهای امدادی نجات پیدا کند.

با مرگ هر دو خلبان و ۱۴۷ مسافر، اسپانیا در سوگ فرو رفت و فشار بر تیم بین‌المللی تحقیق برای یافتن علت حادثه به اوج خود رسید. خوان کارلوس لوزانو، بازرس اتحادیه خلبانان اسپانیا، می‌گوید: «صحنه‌ی سانحه در ابتدا مانند صحنه‌ی جرم است. محل قرارگیری قطعات اطلاعات زیادی به شما می‌دهد.»

وقتی هواپیمایی در لحظات اولیه سقوط می‌کند، اولین مظنون، موتورها هستند

اولین فرضیه‌ی بازرسان، نقص موتور بود. وقتی هواپیمایی در همان لحظات اولیه‌ی برخاستن سقوط می‌کند، اولین مظنون، موتورها هستند. اگر موتورها قدرت کافی تولید نکنند، هواپیما نمی‌تواند بر نیروی پسار (Drag) غلبه کرده و سرعت لازم برای تولید نیروی برآر (Lift) را به دست آورد. اما بررسی موتورها نتیجه‌ای شگفت‌آور داشت. هر دو موتور مملو از گل‌ولای و علف‌هایی بودند که هنگام برخورد با زمین به داخل آن‌ها کشیده شده بود. این نشان می‌داد که موتورها در لحظه‌ی سقوط با سرعت بالا در حال چرخش بودند و نقص فنی نداشتند.

فرضیه‌ی بعدی، وزن و تعادل هواپیما بود. محاسبات دقیق وزن مسافران، بار و سوخت و نحوه توزیع آن‌ها برای اطمینان از قرارگیری صحیح مرکز ثقل هواپیما بررسی شد. اما این بررسی نیز نشان داد که همه چیز طبق استانداردها بوده است. بازرسان به بن‌بست رسیده بودند تا اینکه سرنخی از برج مراقبت به دست آمد: خدمه‌ی پرواز ۵۰۲۲ یک تلاش قبلی برای برخاستن را لغو کرده بودند.

IMG_۲۰۲۵۰۸۱۹_۱۱۴۹۴۱

راه‌حلی به قیمت یک فاجعه

برج مراقبت تأیید کرد که خلبانان درست قبل از اولین تلاش برای برخاستن، یک مشکل فنی را گزارش داده و به سمت ترمینال بازگشته بودند. آن‌ها متوجه شده بودند که حسگر دمای هوای خارج که اطلاعات دمایی را به سیستم‌های هواپیما می‌دهد، اعداد نادرستی را نشان می‌دهد.

این تأخیر، خدمه را تحت فشار زیادی قرار داد. در حالی که هواپیما برای تعمیر به یک منطقه دورافتاده در فرودگاه منتقل می‌شد، ۴۲ دقیقه از برنامه عقب افتاده بودند. با خاموش شدن موتورها، سیستم تهویه نیز از کار افتاد و دمای داخل کابین در گرمای سوزان مادرید به سرعت بالا رفت. آنا استفانیدس می‌گوید: «داخل هواپیما به طرز باورنکردنی گرم بود. هرگز چنین گرمایی را تجربه نکرده بودم.»

آن‌ها نمی‌دانستند که این «راه‌حل» سریع، یک نقص مرگبارتر را پنهان کرده است

تکنسین‌های تعمیر و نگهداری که قادر به تعمیر حسگر معیوب نبودند، به یک راهکار موقتی متوسل شدند: با کشیدن فیوز، حسگر را به کلی از مدار خارج کردند. این کار هرچند عدد اشتباه دما را از روی نمایشگرها پاک کرد، اما مشکل اساسی را دست‌نخورده باقی گذاشت. این تعمیر ظاهری به خدمه اجازه داد تا مقدمات پرواز را از سر بگیرند، غافل از آنکه این «راه‌حل» در واقع نقص مرگبارتری را از دید آن‌ها پنهان کرده بود.

در نگاه اول، بازرسان گمان نمی‌کردند که غیرفعال بودن حسگر بتواند عامل سقوط باشد؛ چرا که خدمه این امکان را داشتند که با استعلام دما از برج مراقبت، قدرت موتور را به صورت دستی تنظیم کنند. اما بازرسی‌های بیشتر، حقیقت نگران‌کننده‌ی دیگری را آشکار کرد: سیستم بازدارنده‌ی رانش (Thrust Reverser) موتور سمت راست نیز از کار افتاده بود. این سیستم که وظیفه‌اش کاهش سرعت هنگام فرود است، در صورت فعال شدن ناخواسته حین پرواز می‌تواند فاجعه‌بار باشد. اگر این سیستم در حین پرواز به اشتباه فعال شود، می‌تواند نیروی برآر را مختل کرده و باعث سقوط هواپیما شود؛فاجعه‌ای مشابه آنچه در سال ۱۹۹۱ برای پرواز ۰۰۴ لائودا ایر رخ داد و به مرگ ۲۲۳ نفر انجامید.

این فرضیه بسیار وسوسه‌انگیز بود، زیرا فعال شدن ناخواسته‌ی بازدارنده‌ی رانش می‌توانست انحراف ناگهانی هواپیما به سمت راست را توضیح دهد. بررسی لاشه، این تئوری را تقویت کرد: بازدارنده رانش موتور سمت چپ در حالت باز (فعال) پیدا شد. آیا بالاخره علت فاجعه پیدا شده بود؟پس از بررسی دقیق‌تر، بازرسان متوجه شدند که آسیب‌های روی این قطعه نشان می‌دهد که در اثر کشیده شدن روی زمین پس از سقوط باز شده است، نه در آسمان. این سرنخ نیز به بن‌بست رسید.

نقطه عطف تحقیق: یک خراش کوچک، یک حقیقت بزرگ

با رد شدن فرضیه‌های مربوط به موتور و بازدارنده رانش، بازرسان توجه خود را به مهم‌ترین عامل برای پرواز معطوف کردند: نیروی برآر. این نیرو توسط بال‌ها تولید می‌شود و برای برخاستن، هواپیما از فلپ‌ها و اسلت‌ها استفاده می‌کند. این سطوح متحرک در لبه‌ی بال‌ها، با افزایش مساحت و انحنای بال، به هواپیما اجازه می‌دهند تا در سرعت‌های پایین‌تر، نیروی برآر کافی برای بلند شدن از زمین تولید کند.

اگر فلپ‌ها و اسلت‌ها در وضعیت صحیح برای برخاستن قرار نگرفته باشند، هواپیما نمی‌تواند از زمین بلند شود. بازرسان اهرم کنترل فلپ‌ها را در کابین متلاشی شده پیدا کردند. یک خراش عمیق روی این اهرم، در موقعیت «صفر» یا «جمع‌شده» وجود داشت. یعنی ممکن بود خلبانان فراموش کرده باشند حیاتی‌ترین بخش از تنظیمات برخاستن را انجام دهند؟

این فرضیه باورنکردنی بود. برای یک خلبان حرفه‌ای، فراموش کردن تنظیم فلپ‌ها به همان اندازه غیرممکن است که یک راننده فشردن پدال گاز را از یاد ببرد. بررسی سوابق خلبانان هیچ مورد نگران‌کننده‌ای را نشان نمی‌داد؛ کاپیتان لونا به وسواس در دقت و حرفه‌ای‌‌بودن شهرت داشت.

بازرسان برای حل این معما به سراغ جعبه‌‌ سیاه رفتند. در فایل صوتی کابین (CVR)، طی چک‌لیست نهایی، کمک‌خلبان با صدایی واضح اعلام می‌کند: «فلپ‌ها ۱۱، تریم ۱۱». این عدد، یعنی ۱۱ درجه، تنظیم دقیق برای برخاستن بود و با شواهد فیزیکی (خراش روی اهرم) در تضاد کامل قرار داشت. آیا ممکن بود اهرم در اثر ضربه‌ی سقوط جابجا شده باشد؟

پاسخ قطعی در ضبط‌کننده‌ی داده‌های پرواز (FDR) نهفته بود. داده‌ها نشان داد که در تلاش اول برای برخاستن، فلپ‌ها به درستی روی ۱۱ درجه تنظیم شده بودند. اما پس از بازگشت به ترمینال، خدمه طبق رویه استاندارد، فلپ‌ها را جمع کردند. سپس، تحلیل داده‌ها حقیقتی هولناک را آشکار ساخت: در تلاش دوم و مرگبار برای پرواز، فلپ‌ها دیگر هرگز باز نشدند.

چرا خلبانان چک‌لیست را فراموش کردند؟

حالا سؤال اصلی این بود: چگونه یک تیم پروازی باتجربه مرتکب چنین خطای مهلکی می‌شود؟ پاسخ در روانشناسی فشار و عجله نهفته بود.جعبه سیاه نشان داد که چک‌لیست‌ها با شتابزدگی و به صورت ناقص اجرا شده‌اند. در هواپیمای MD-82، بررسی فلپ‌ها و اسلت‌ها یک آیتم حیاتی است که باید در سه مرحله‌ی جداگانه تأیید شود. خدمه‌ی پرواز ۵۰۲۲ هر سه بار این مرحله را از قلم انداختند:

خدمه‌ پرواز ۵۰۲۲ هر سه بار مرحله‌ چک کردن فلپ‌ها و اسلت‌ها را نادیده گرفتند

IMG_۲۰۲۵۰۸۱۹_۱۳۰۶۲۸

۱) چک‌لیست پس از استارت موتور: درست در لحظه‌ای که کمک‌خلبان به بخش فلپ‌ها می‌رسد، کاپیتان با یک تماس رادیویی، رشته‌ی کلام او را پاره می‌کند و او دیگر هرگز به چک‌لیست بازنمی‌گردد.

۲) چک‌لیست حین حرکت به سمت باند: این بار نیز خدمه از این آیتم عبور می‌کنند و لحن صدایشان در ضبط‌کننده، حاکی از عجله است.

۳) چک‌لیست نهایی: اگرچه کمک‌خلبان عبارت «فلپ‌ها ۱۱» را به زبان می‌آورد، اما بازرسان معتقدند این یک «تأیید صوری» و از روی عادت بوده، نه یک بررسی واقعی. اگر به نشانگر نگاه می‌کرد، وضعیت صفر درجه را می‌دید.

مجموعه‌ای از عوامل، زمینه‌ساز این عجله‌ی مرگبار بودند. اول از همه، فشار شغلی؛ شرکت اسپن‌ایر با مشکلات مالی دست‌وپنجه نرم می‌کرد و خطر تعدیل نیرو وجود داشت. در چنین شرایطی، یک تأخیر طولانی می‌توانست آینده‌ی شغلی خلبانان را به خطر بیندازد.

علاوه بر این، فشار محیطی نیز غیرقابل‌تحمل شده بود: ۱۶۶ مسافر کلافه در گرمای طاقت‌فرسای کابین حبس شده بودند. دمای بیرون ۳۰ درجه بود، اما آسفالت داغ و تابش آفتاب، دمای کابین خلبان را به بیش از ۴۰ درجه رسانده بود. پژوهش‌های علمی تأیید می‌کنند که فشار زمانی و استرس محیطی، احتمال خطای انسانی را تا ۱۱ برابر افزایش می‌دهد.

پیچ نهایی داستان: همدست خاموش فاجعه

اما یک سؤال کلیدی دیگر بی‌پاسخ مانده بود: چرا پس از به صدا درآمدن زنگ هشدار واماندگی (Stall)، ذهن خلبانان روی نقص موتور قفل شد و متوجه خطای اصلی، یعنی تنظیم نبودن فلپ‌ها، نشدند؟

پاسخ تا حدی به همان حسگر دمای غیرفعال بازمی‌گشت. از آنجا که این حسگر از کار افتاده بود، کمک‌خلبان از ابتدای پرواز نگران تنظیم دستی قدرت موتورها بود. این مشغولیت ذهنی، او را ناخودآگاه به سمت فرضیه‌ی نقص موتور سوق داد.

اما مهم‌تر از آن، چرا «نگهبان نهایی»، یعنی سیستم هشدار برخاست (TOWS)، عمل نکرده بود؟ این سیستم دقیقاً برای جلوگیری از چنین خطاهایی طراحی شده است؛ اگر خلبانان قدرت موتور را برای برخاستن افزایش دهند اما فلپ‌ها یا سایر تنظیمات حیاتی اشتباه باشند، باید یک زنگ هشدار در کابین به صدا درآید. این زنگ هرگز در پرواز ۵۰۲۲ شنیده نشد.

بازرسان با دنبال کردن نقشه‌های پیچیده‌ی سیم‌کشی هواپیما، به یک نقطه‌ی اشتراک مرگبار و کشفی هولناک رسیدند: همان رله‌ی الکترونیکی (R25) که مدار گرم‌کن حسگر دما را کنترل می‌کرد، همزمان مسئولیت برق‌رسانی به سیستم هشدار برخاست را نیز بر عهده داشت. این نقص طراحی، همزمان دو سیستم کاملاً متفاوت را تحت تأثیر قرار داده بود: یکی اطلاعات دما را اشتباه نشان می‌داد و دیگری، سیستم حیاتی هشدار را از کار می‌انداخت.

در واقع، تکنسین تعمیر و نگهداری، با کشیدن یک فیوز برای حل مشکلی به ظاهر جزئی، ناخواسته آخرین خط دفاعی هواپیما را خاموش کرده بود؛ زنگ هشداری که اگر به صدا درمی‌آمد، از خطای مرگبار خلبانان پرده برمی‌داشت و جان ۱۵۴ نفر را نجات می‌داد.

 

پلاک یادبود واقع در باغ‌های ترمینال ۲ فرودگاه باراخاس، به مناسبت پنجمین سالگرد سانحه

تکرار تاریخ و درس‌هایی برای آینده

این حادثه‌ی تلخ به طرز وحشتناکی یادآور سانحه پرواز ۲۵۵ نورت‌وست ایرلاینز در دیترویت در سال ۱۹۸۷ بود. در آن فاجعه نیز یک هواپیمای MD-82 به دلیل فراموشی خدمه در تنظیم فلپ‌ها و یک نقص الکتریکی که باعث خاموش شدن سیستم هشدار برخاست شده بود، سقوط کرد و ۱۵۶ نفر جان باختند. باوجود تغییراتی که پس از آن حادثه در چک‌لیست‌ها اعمال شد، تاریخ به تلخ‌ترین شکل ممکن تکرار شد.

پرواز ۵۰۲۲، روایتی از فشارهای پنهان، تصمیمات شتاب‌زده و یک زنگ هشدار خاموش است که می‌توانست جان ده‌ها انسان را نجات دهد

گزارش نهایی تحقیق، «خطای خدمه»‌ در پیروی نکردن از چک‌لیست‌ها را علت اصلی و غیرفعال بودن سیستم هشدار را یک «عامل کمکی» ذکر کرد. اما اتحادیه‌ی خلبانان اسپانیا با این نتیجه‌گیری مخالف بود. به گفته‌ی خوان کارلوس لوزانو، «بزرگ‌ترین نقص در این سانحه، از کار افتادن سیستم هشدار برخاست بود. سیستم‌های ایمنی دقیقاً با این فرض طراحی شده‌اند که انسان‌ها ممکن است اشتباه کنند.»

پس از فاجعه‌ی اسپن‌ایر ۵۰۲۲، شرکت بوئینگ بار دیگر چک‌لیست‌ها را بازبینی کرد تا بر اهمیت این تنظیمات حیاتی تأکید بیشتری شود. همچنین، استفاده از چک‌لیست‌های الکترونیکی هوشمند برای جلوگیری از خطای انسانی در حال گسترش است.IMG_۲۰۲۵۰۸۱۹_۱۳۰۶۵۶

روایت غم‌‌انگیز پرواز ۵۰۲۲ نشان داد که چگونه یک نقص فنی کوچک و به ظاهر بی‌اهمیت، وقتی با فشار، عجله و خطای انسانی ترکیب می‌شود، به زنجیره‌ای مرگبار از حوادث می‌انجامد و هیچ جزئیاتی آن‌قدر کوچک نیست که بتوان نادیده‌اش گرفت.

 
 

ارسال نظر